یک شنبه بود
شماره یکی از رفقا رو گرفتم
معتکف بود . مسجد حجتی .
گفت ساعت 10 شب خودت و رفقات بلند بشین بیاین اینجا .
حاج آقا حائری شیرازی میاد.
امسال خیلی دلم گرفته بود که نتونستم برم اعتکاف . برا همینم با سر رفتم .
حسین ریوندی سردبیر نشریه نسیم هم بود .
حدود 11 حاجی اومد.
گفت بهترین استاد اخلاق -فطرت- است
گفت وقتی امام زمان ظهور میکنه که مردم به فطرت خود رجوع کنند.
- مومن در مسجد مثل ماهی در آب است.
- عبادت را برای خودت شیرین کن نه ملال آور .
اگه دیدی خسته شدی بلند شو تجدید وضو کن و مدلش رو تغییر بده
اگه نماز مستحبی می خوندی حالا قران بخون اگه قران بود حالا ذکر بگو
اگه هیچ کاری حوصله نداشتی نکن
مهم اینه که عبادت رو با نشاط انجام بدی نه با حالت کسالت و ملول.
حرفای قشنگی زد خدا کنه بتونیم عمل کنیم.
گفت سعی کنین کم حرف بزنین ولی این رو که به بعضی می گیم فکر میکنن باید خشک باشن نه خشک نباش - تر باش .
مثلا مقام معظم رهبری با یه سلام و خنده شیرین به ادم کلی نیرو میده خیلی هم وقت نمی گیره .
سخنرانی که تموم شد با رفقای معتکف گعده(جمعی که با هم صحبت می کنند) گرفتیم .
سحری هم در خدمت آقایان بودیم .
بعدازظهر بعد از اعمال ام داود - مداح با صفایی می خوند .
یه چند جمله ش خیلی منو گرفت
رفقا آقامون یار نداره
یار وفادار نداره
آقام غریبه -آقام غریبه
گفت هر وقت خواستی گناه کنی یاد این جمله بیفت که آقا غریبه.
یاد حاج مهدی ماندگاری افتادم
میگفت موقعی که برای لشکر عمر سعد نیرو می اومد یکی از فرزندان امام حسین سوال کرد باباجان برای اونا داره نیرو میاد برا ما نمیاد ؟
آقا گفتن چرا برای ما هم میاد
میگن حضرت یه نامه نوشتن فقط یه جمله داشت
من الغریب الی الحبیب
حبیب بن مظاهر داشت غذا میخورد که نامه به دستش رسید غذا رو رها کرد و به همسرش جریان رو گفت
ظاهرا به خانومش میگه شما هر کاری می خواهی بکن و آن بانوی مکرمه میگه مگه زینب همدم و همراه نمیخواد
ایشونم همراهشون میشه
حبیب در راه یکی دیگر از اصحاب رو می بینه که داشته میرفته حموم . جریان رو بهش میگه او هم لبیک میگه و همراهشون میشه
خلاصه اینکه حاجی ماندگار میگفت مگه امام زمان یاور نمیخواد
تصور کنین نامه حسین زمان هم دست شما رسیده او که خیلی غریبه
من الغریب الی الحبیب
رفقا آقا یار وفادار میخوان
اولین بار عشق و وفا رو از محمد آقای شاد شنیدم
که میگفت اصحاب امام حسین عاشق بودند و جریان اون صحابه که جلوی حضرت ایستاد تا نماز بخونن رو تعریف کرد
که هر چی تیر می خورد از جاش تکون نخورد
بعدش که متوجه شد نماز آقا تموم شده بی حال افتاد
در لحظه آخر گفت آقا وفا کردم؟
وفاداری های ما از کدوم جنسه ؟ نکنه تا اولین تیر میاد جا خالی کنیم .
آقای من یار نداره
یار وفادار نداره
آقام غریبه آقام غریب